حضرت محمد مصطفي(ص) روز 27 ماه رجب در سن چهل سالگي مطابق با 610 ميلادي و سال چهلم از «عامالفيل» به پيامبري مبعوث شد. نجاشي پادشاه حبشه سپاهياني را به فرماندهي «ابرهه» براي ويران كردن خانه كعبه فرستاد. چون سپاهيان حبشه تعدادي فيل با خود آورده بودند آن را «عامالفيل» ناميدهاند در قران كريم به اين داستان اشاره شده است كه خداوند به پيامبر (ص) ميفرمايد:« آيا نديدي پروردگارت با اصحاب فيل چه كرد؟(ترجمه آيه اول سوره فيل) يكي از اهداف سوره فيل يادآوري خاطره بزرگ نعمتهاي عظيم خداوند به قريش است تا به آنها نشان دهد كه «اگر لطف پروردگارت نبود نه آثاري از اين كانون مقدس يعني مكه و كعبه وجود داشت و نه از قريش، شايد از مركب غرور فرود آيند و به دعوت پيغمبر اكرم(ص) گردن نهند.. . هنگامي كه پيامبر گرامي اسلام(ص) اين آيات را براي مشركان مكه خواند احدي آن را انكار نكرد، هرگاه مطلب مشكوكي بود لااقل گروهي اعتراض ميكردند و اعتراض آنها مانند ساير اعتراضهايشان در تاريخ ثبت ميشد به خصوص اينكه قران با جمله«الم تر» مطلب را ادا كرده است.»1
در آن روزگار مردم بسياري از سرزمينها با بيعدالتي، ظلم و ستم، تبعيض و اختلافات طبقاتي روبرو بودند و با مصائب و مشكلات و خودسريهايي كه پادشاهان و حاكمان و روحانيون يهودي و مسيحي و زردشتي براي آنها به وجود آورده بودند دست و پنجه نرم ميكردند. در ميان باديه نشينان و قبايل گوناگون عرب نيز دزدي و غارتگري رواج داشت. زنان را به صورت كالا خريد و فروش ميكردند. وجود دختران را ننگ ميدانستند و آنان را زنده به گور ميكردند. گرچه شجاع و مهمان نواز بودند اما از هجوم به ديگران و خانواده حتي برادر خود پروايي نداشتند. چه بسا كوچكترين حادثه سبب ميشد سالها بين دو يا چند قبيله آتش جنگ و فتنه ادامه يابد. بت ميپرستيدند، شعر و شاعري در ميان آنان رواج داشت و مضامين بسياري از اين اشعار وصف شراب، افتخار به جنگ و حمله و آدم كشي و هوسراني بود.
«حضرت محمد(ص) چهل سال از عمر خويش را در زمان جاهليت و در ميان قبايل متجاوز بيفرهنگ گذرانده و«امين» لقب يافته بود اكنون خويشتن را در آستانه مسئوليت شگرف ميديد. در ايام نزديك بعثت بيشتر اوقات از شهر و جنجال دور ميشد هرسال يك ماه در كوه حرا به عبادت ميپرداخت در آن ماه هر مستمندي نزد او ميرفت او را طعام ميداد و چون يك ماه سپري ميشد پيش از اين كه به خانه خود باز گردد به كعبه ميرفت و طواف ميكرد. چون سال بعثت رسيد محمد(ص) به كوه حرا رفت.
به هنگام مبعث جبرئيل نزد او آمد و گفت: بخوان، گفت: چه بخوانم. جبرئيل گفت: بخوان به نام پروردگارت كه آفريد.»2
در مدت 23 سال پيامبر بزرگوار(ص) با تحمل رنجها و سختيها و استقامت و پايداري در برابر آزار و اذيت و شركت در جنگهايي كه بتپرستان و منافقان و مخالفان در مكه و مدينه براه انداختند با عرضه نمودن آيات شريفه قران مجيد كه بر قلب مباركش نازل ميشد چنان دگرگوني و تحولي در مردم ايجاد كرد كه نه تنها اعراب باديهنشين بلكه مردم سرزمينهاي دور از هر رنگ و نژاد و مذهب امت واحدهاي تشكيل دادند كه روز به روز شعاع نوراني آن پر رونقتر و افزونتر شده و خواهد شد.
مولاي متقيان حضرت علي بن ابي طالب (ع) رهآورد عظيم بعثت پيامبراسلام(ص) را اين گونه بيان ميفرمايد:
«حال به نعمتهاي بزرگ الهي كه به هنگام بعثت پيامبر (ص) بر آنان فرو ريخت بنگريد، كه چگونه اطاعت آنان را با دين خود پيوند داد؟ و با دعوتش آنها را به وحدت رساند؟ چگونه نعمتهاي الهي بالهاي كرامت خود را بر آنان گستراند، و جويبارهاي آسايش و رفاه برايشان روان ساخت؟ و تمام بركات آيين حق آنها را دربرگرفت؟
در ميان نعمتها غرق گشتند، و در خرمي زندگاني شادمان شدند، امور اجتماعي آنان در سايه قدرت حكومت اسلام استوار شد، و در پرتو عزتي پايدار آرام گرفتند، و به حكومتي پايدار رسيدند، پس آنان حاكم و زمامدار جهان شدند، و سلاطين روي زمين گرديدند، و فرمانرواي كساني شدند كه در گذشته حاكم بودند، و قوانين الهي را بر كساني اجرا ميكنند كه آنها مجريان احكام بودند، و در گذشته كسي قدرت درهم شكستن نيروي آنان را نداشت، و هيچ كس خيال مبارزه با آنان را در سر نميپروراند.»3
شايسته است عالمان با ايمان و حاكمان دوستدار ملت و مجري قانون در زندگي، ساده زيستن و رفتار پسنديده و حسن خلق را معيار و ملاك قرار دهند و به عدل و داد رفتار نمايند. به طور قطع زندگي كردن همانند انبياء و ائمه عليهم صلوات ا... غير ممكن است. اما گام برداشتن در مسير رسيدن به قله هدايت امكان پذير ميباشد. ميتوان به ياد ناتوانان و فقيران بود و در جهت بهبود زندگي آنها قدم برداشت. از هم نشيني با زراندوزان خودداري كرد و توصيه و سفارشي هم براي سوء استفاده آنان ننمود و از خودپسندي و ارعاب و غرور اجتناب كرد. پيامبر گرامي اسلام ميفرمايد:«دو دسته از مسلمانان هرگاه اصلاح شوند مسلمانان همه درست ميشوند و هرگاه فاسد شوند مسلمانان هم فاسد ميشوند گفتند اي پيامبر خدا اين دو دسته كيانند؟ فرمود عالمان و حاكمان.»
در اصول كافي از پيامبر (ص) نقل گرديده است كه فرمود: خدايا! به نان ما بركت ده و ميان ما و آن جدايي مينداز، كه اگر نان نبود، نه ميتوانستيم روزه بگيريم، نه نماز بخوانيم و نه ديگر واجبات پروردگار خويش را به جا آوريم.»4
حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمود: «مردم، فقير، محتاج، گرسنه و برهنه نگشتند مگر در اثر گناه توانگران»5
«ما ظلمي نظير ظلمي كه در مورد قرآن كردهايم در مورد سيره پيغمبر و ائمهاطهار كردهايم. وقتي ميگويند پيغمبر (ص)چنين بود، ميگوئيم: او كه پيغمبر بود، يا وقتي ميگويند علي(ع) چنين بود، ميگوئيم: او كه علي بود، تو ما را با علي(ع) قياس ميكني؟! ما را با پيغمبر(ص) قياس ميكني؟! ما را باامام جعفر صادق(ع) قياس ميكني؟! آنها كه از آب و خاك دگر و شهر و ديار دگرند؟! و چون «ز آب و خاك دگر و شهر و ديار دگرند» ديگر به ما مربوط نيست، كار پاكان را قياس از خود مگير. گاهي يك تك مصراع ضررش براي يك ملت صد بار از وبا و طاعون بيشتر است. از آن تك مصراعهاي گمراه كننده در دنيا يكي همين است: كار پاكان را قياس از خود مگير. البته اين تك مصراع از نظر گويندهاش يك معنا دارد و در ميان ما معنايي ديگر رايج است. ما ميخواهيم بگوئيم كار خود را قياس از پاكان مگير، اين را با اين تعبير ميگوئيم: كار پاكان را قياس از خود مگير.»6
از جمله مسائلي كه ميتوان از سيره رسول گرامي اسلام (ص) و ائمه اطهار آموخت اين كه نبايد از هر سرمايه و پولي در تبليغ دين استفاده كرد. معمولاً افرادي يافت ميشوند كه مثلا صدها ميليون تومان خرج تاسيس و احداث و يا ترميم و تعمير حسينيه، مسجد، مدرسه و درمانگاه ميكنند يا در روزهاي عزاداري و يا اعياد مذهبي مبالغي جهت تهيه و توزيع غذا و شربت و شيريني هزينه مينمايند. اما به عنوان نمونه معادل چند برابر آن وجه از پرداخت ماليات خودداري و يا از راههاي مختلف با ظاهرسازي سوء استفاده وگران فروشي و رانت خواري ميكنند و اين از وظايف عالمان و اميران به معناي عام است كه ضمن مبارزه با فقر و ناتواني مردم جامعه خود را گرفتار رفتار و كردار اين گروه ننمايند.
از ديگر نكاتي كه سزاوار است بدان عنايت و توجه داشت اين كه نبايد از هر وسيله نامشروع و يا جعل حديث و يا نقل روايات دروغ و غير صحيح براي پيشبرد اهداف ديني و مقدس استفاده كرد.
«من ميخواهم يك مسجد بسازم، براي خودم كه نميخواهم بسازم. واقعا هم در مسجد ساختن هدف نا مقدسي ندارم. من جزء كساني هستم كه باني شدهام در فلان محل كه مسجد ندارد مسجدي ساخته بشود كه در آنجا مردم بيايند نماز بخوانند، مجالس وعظ تشكيل بشود، بچهها بيايند دستورهاي دين را ياد بگيرند و جلساتي باشد. اين مسجد مصالح ميخواهد، گرفتاريهاي ديگر دارد، اشكالات اداري ممكن است پيدا كند، و از مردم نيز بايد پول گرفت. حالا يك آدم اهل خير پاشنه گيوه را ور كشيده براي اينكه كار اين مسجد را درست كند. نزد كسي ميرود، يك حرفي ميزند كه هر جور هست از او پول در بياورد، چهار تا دروغ ميگويد ولي بالاخره پنج هزار تومان پول براي مسجد در ميآورد. دو تا دروغ به يك نفر ديگر ميگويد، چهار تا تملق و چاپلوسي نسبت به ديگري ميكند كه شما چنين هستيد، چنان هستيد، ما به شما از قديم ارادت داريم، خواب ديدم كه داشتيد در بهشت كله معلق ميزديد، حتما هم چنين چيزي هست. ده هزار تومان هم از اين ميگيرد. پنجاه هزار تومان از يكي ديگر ميگيرد. حال اين را ما چه ميگوييم؟...اين مطلب قبلا در ذهن خودم مكرر آمده بود، همين امروز كه باز تفسير الميزان را در همين زمينه مطالعه ميكردم ديدم ايشان(علامه طباطبائي) ادب تبليغ نبوت را كه از قرآن استنباط كردهاند - كه به طور كلي چه آدابي را همه انبياء و از جمله رسول اكرم رعايت ميكردند - از جمله همين مطلب را ذكر كردهاند كه هرگز انبياء در سيره و روش خودشان، براي رسيدن به حق از باطل استفاده نميكنند، براي رسيدن به حق هم از خود حق استفاده ميكنند...»7
آري اين سيره پيامبر مكرم اسلام (ص) و ائمه طاهرين(ع) نجات بخش بشر و هدايت گر انسانها در زندگي است هر گاه عالمان و حاكمان به حق و انصاف گرايند و در جهت تحقق روش و شيوه زندگي رسول اكرم(ص) و امامان معصوم(ع) تلاش كنند بي ترديد جامعه نمونه مدني كه مورد تاكيد آن بزرگواران بود به وجود خواهد آمد و آن جمله مشهور امام علي(ع) كه فرمود « شما نميتوانيد چون امامتان زندگي كنيد ولي مرا به وسيله خويشتن داري و تلاش و پاكدامني واستواري كمك كنيد» در اين صورت اهداف جامعه اسلامي محقق خواهد شد به اميد آنچنان روز.
مدير مسئول
پي نوشتها:
1- «تفسير نمونه»، جلد 27.چاپ 1366. صفحه 342-341
2- «بعثت، غدير، عاشورا، مهدي»، استاد محمد رضا حكيمي. صفحه 21 و 22
3- «نهجالبلاغه»، ترجمه محمد دشتي(ره)، فرازي از خطبه 192، صفحه 283 -282
4- «الحياه»، استاد محمد رضا حكيمي. ترجمه احمد آرام، جلد ششم، صفحه 195
5- همان، گزارشي درباره جلد سوم تا ششم
6- سيري در سيره نبوي، متفكر شهيد استاد مرتضي مطهري. انتشارات صدرا. صفحه 30
7- همان، صفحات 106و 107 و 108 و 109
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
چهارشنبه 02,آوریل,2025